بخشي از نظاميان و سياست مداران امريكا در دوران جنگ ايران و عراق همواره از همكاري استراتژيك شوروي با ايران ابراز نگراني ميكردند و رابطه داشتن آمريكا با ايران را در مقابل شوروي، بسيار حياتي تلقي ميكردند. كميسيون تاور كه مامور رسيدگي به موضوع ايران كنترا بود، همكاري استراتژيك با ايران را در راستاي منافع ملي امريكا بيان كرد. در گزارش كميسيون تاور، آمده است كه مك فارلين در مي1986 (ارديبهشت سال 1365)، به پويندكستر، مشاور امنيت ملي وقت ريگان، گفته بود، ما در مسيري قرارگرفتهايم كه ميتواند براي ما به پيروزي استراتژيك تبديل شود و بهاي آن را شوروي ميپردازد1.
عامل ديگري كه بر سياست امريكا در جنگ ايران و عراق تاثير گذاشت، نقش لابي اعراب در وزارت امور خارجه امريكا بود. افرادي چون ريچارد مورفي، معاون وقت وزير امور خارجه امريكا، از طرفداران روابط نزديك با اعراب بودند و يكي از دلايلي كه امريكا در اواخر جنگ به نفع عراق وارد اين مناقشه شد، به تاثير اين گروه از سياست مداران امريكايي باز ميگردد. مورفي، ميسال1987 (ارديبهشت سال 1366) در سفر به منطقه، با صدام حسين ملاقات كرد و به وي قول داد، امريكا از تلاشهايي كه براي تحريم تسليحاتي ايران در سازمان ملل ميشود، حمايت ميكند و از دو طرف خواهد خواست كه آتش بس را بپذيرند و در صورتي كه هر يك از طرفين با اين درخواست مخالفت نمايند، تحريم خواهند شد )اشاره مورفي به ايران بود.)2
جنگ ايران و عراق، فرصت جديدي براي امريكا بود تا ناكاميهايي را كه در نتيجه انقلاب اسلامي بر آن تحميل شده بود، جبران نمايد. امريكا در سال1982(1361)، عراق را به ادامه جنگ بر ضد ايران تشويق كرد؛ و اطلاعات ماهوارهاي در اختيار اين كشور قرار داد. هدف اصلي دولت ريگان در آن زمان، تضعيف و مهار ايران بود3.
ديويد نيوتن، سفير سابق امريكا در عراق اظهار داشت كه امريكا در جنگ بين ايران و عراق بيشترين كمك را به عراق نمود تا از شكست اين كشور جلوگيري كند. وي افزود، عراق بعد از سال اول جنگ در موضع دفاعي قرار گرفت و درمعرض شكست بود. شكست عراق منجر به بروز بحران و فاجعه در خليج فارس ميشد.4
در طول اين هشت سال، سياست امريكا از چند مرحله تشكيل شده بود و استراتژي اصلي اين بود كه جنگ مورد نظر، هيچ پيروزي نداشته باشد. امريكا براي دستيابي به اين هدف از تاكتيكهاي مختلف استفاده ميكرد. در يك زمان موضع به اصطلاح بيطرفانه ميگرفت و در مواردي، همانگونه كه در اواخر جنگ ديده شد، آشكارا از عراق حمايت نظامي مينمود.
سياست خارجي امريكا درباره جنگ ايران و عراق به چهار مرحله تقسيم ميشود5:
1) بيطرفي امريكا تا سال1982 )1361)
2) حمايت تكنولوژيكي از عراق و برقراري روابط ديپلماتيكبا اين كشور
3) حمايت نظامي از عراق
4) موضعگيري به نفع عراق و حمله به تاسيسات نظامي و غيرنظامي ايران
سياست بيطرفي يا به عبارتي بي تفاوتي امريكا، بيشتر به اين دليل بود كه در سال اول، عراق موضع قويتري داشت؛ و بخشهايي از خاك ايران در اشغال ارتش اين كشور بود. يكي از مقامهاي وزارت امور خارجه امريكا گفت: جنگ ايران و عراق تا زماني كه بر متحدان ما در منطقه و توازن قوا تاثيري نگذارد، براي ما بي اهميت است.6
اگرچه امريكا سياست بي تفاوتي را دنبال ميكرد، ولي در اين ميان فرصتهايي ايجاد شده بود كه سياست مداران اين كشور تلاش داشتند، از آن بهره بگيرند. نياز به سلاح، بغداد را به نزديكي بيشتر با كشورهاي ميانه روي عرب، چون مصر متمايل ميساخت. اين جنگ همچنين ايران را وادار ميكرد، براي دسترسي به قطعات يدكي با امريكا وارد مذاكره شود و ادامه جنگ، اين امكان را به امريكا ميداد كه در دو كشور ايران و عراق به اقدامهاي پنهان دست بزند.7
مرحله دوم، با پيروزي ايران و بيرون راندن ارتش عراق از خاك ايران آغاز شد. در اين شرايط، عراق، موقعيتي داشت كه براي جلب حمايت بين المللي درباره مذاكره با ايران، ميبايست روابط خود را با امريكا بهبود بخشد. بيطرفي يا بيتفاوتي امريكا در سال1983 )1362) به همكاري نزديك با عراق تغيير يافت. هيگ، وزير امور خارجه وقت امريكا، در كميته روابط خارجي سناي اينك شور از احتمال بهبود روابط با بغداد سخن گفت. امريكا همچنين با فروش پنج جنگنده بوئينگ به عراق موافقت كرد و اين كشور را از ليست كشورهاي حامي تروريسم خارج ساخت8. دو كشور در نوامبر سال1984 )آبانماه سال1363)، روابط خود را كه از سال1967 قطع شده بود، دوباره برقرار كردند.
مرحله سوم، به حمايت نظامي از عراق در قالب جنگ نفتكشها باز ميگردد. در حقيقت، اين عراق بود كه جنگ نفتكشها را در سال 1981 )1360) شروع كرد؛ و در سال1984 )1363) به آن شدت بخشيد. جنگنده عراقي به ناو استارك حمله كرد و موجب كشتهشدن تعدادي از ملوانان امريكايي شد. در عمل، اين بدين مفهوم بود كه عراق ميتواند به كشتيهاي ايراني حمله كند، ولي نيروي دريايي امريكا از حملات ايران جلوگيري ميكرد. توجيه مقامهاي امريكايي اين بود كه عراق به كشتيهاي ايراني حمله ميكند، در صورتي كه ايران به كشتيهاي بيطرف يعني كويت حمله مينمايد. در حقيقت، اين استدلال صحيحي نبود؛ و كويت نيز در اين جنگ، بيطرف نبود و بنادر اين كشور براي انتقال ادوات جنگي به مقصد عراق استفاده ميشد، اما امريكا هيچ توجيه حقوقي نداشت تا از عراق در جنگ نفتكشها جانبداري نمايد.9 سام نان، سناتور سابق دموكرات و يكي از صاحبنظران امريكايي ميگويد: توجيه اقدام امريكا براي حمايت از عراق، بسيار دشوار است. در صورتي كه بيش از70 درصد حملات بر ضد نفتكشها به وسيله عراق انجام ميشد.10
مرحله چهارم، جانبداري مستقيم از عراق در جنگ بود؛ و سبب حمله امريكا به تاسيسات نظامي و غيرنظامي ايران گرديد. بر طبق بعضي گزارشها امريكا براي تسخير دوباره فاو، به نيروهاي عراقي كمك كرده بود. گري سيك، محقق امور خاورميانه اعتقاد دارد، افشاي موضوع ايران كنترا يكي از علتهاي دخالت مستقيم امريكا در جنگ ايران و عراق بود و سياست امريكا ميراث مستقيم اين بحران تلقي ميشود.11
جمع بندي
گرچه، امريكا در جنگ ايران و عراق، براي مدت كوتاهي سياست بي تفاوتي را دنبال ميكرد، ولي بررسي ديدگاهها و مواضع سياست مداران امريكا نشان ميدهد كه در اين جنگ، امريكا در كنار ساير كشورها از عراق حمايت ميكرد؛ و در مواردي، عراق را براي ادامه بحران تشويق مينمود. هدف اصلي امريكا مهار و تضعيف نظامي ايران بود تا از شكست عراق در اين جنگ جلوگيري شود.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد اين بود كه امريكا پس از خاتمه جنگ تحميلي، استراتژي پنهان تضعيف نظامي عراق را دنبال ميكرد؛ و جالب توجه است، زماني كه سعدون حمادي، وزير امور خارجه وقت عراق، در سپتامبر سال1988 ، براي ملاقات با شولتز، وزير امور خارجه امريكا به واشنگتن رفت، سخنگوي وزارت امور خارجه امريكا، اين كشور را متهم كرد كه از سلاح شيميايي بر ضد اكراد استفاده كرده است و سناي امريكا بلافاصله عراق را مورد تحريم قرار داد و فروش مواد غذايي و فناوري را به اين كشور ممنوع كرد12. اما در دوران جنگ ايران و عراق، علي رغم شواهد موجود، مقامهاي امريكايي از متهم نمودن عراق خودداري ميكردند. اين سياست و جنگ سال1990 خليجفارس نشان ميدهد كه امريكا پس از جنگ ايران و عراق به طور جدي قصد داشت، ماشين جنگي عراق را منهدم كند.
بحران بين ايران و عراق، به يكي از اهداف امريكا در خليجفارس، يعني دسترسي به پايگاههاي نظامي كشورهاي منطقه كمك كرد. امريكا توانست در نتيجه اين جنگ، به پايگاههاي نظامي كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس دسترسي پيدا كند. مسئول نيروهاي واكنش سريع امريكا، ادعا ميكرد كه اين كشور، به دليل تعهد گسترده نيروي دريايي توانست اعتبار زيادي بين اعراب به دست آورد؛ و به اين ترتيب امريكا موفق شده روابط نظامي و ديپلماتيك بهتري با كشورهاي جنوبي خليج فارس برقرار كند.
برچسب : نویسنده : miladkeshavarz بازدید : 170